شاه باشد ، اگر این رتبه گدایی دارد
ساقیا چند شتابی به خرابی دلم
آخر این خانه ی ویرانه خدایی دارد
همچو نی با لب شیرین تو دمسازم و جفت
بندبندم ز غمت ساز و نوایی دارد
می روم از پی این قافله ، سرگشته ز راه
کاین بیابان فنا ، راه به جایی دارد
ظلِّ ممدود تو ای دلبر خورشید جمال
گر فتد بر سر ما ، فرّ همایی دارد
تا نوای غم عشقت به جهان فتنه فکند
همه ذرات جهان از تو صدایی دارد
هر که شد از دل و جان در ره عشق تو فنا
از ازل تا به ابد ملک بقایی دارد
جان طلب در ره جانانه تو از عاشق زار
سیم و زر در نظرم ، پست بهایی دارد
گرچه شد بی سر و پا در ره عشقت شیدا
سر عشق تو نه هر بی سر و پایی دارد
شاعر: شیدا شیرازی